مدیریت سنتی منابع آب و لایروبی رودخانه‌ها در سیستان

نظام سنتی بهره‌برداری، مدیریت و لایروبی کانال‌ها و رودهای انتقال آب هیرمند یکی از عوامل اصلی تبدیل دشت سیستان به انبار بزرگ غله ایران در قرن‌ها و دهه‌های گذشته بوده است. این نظام که با همکاری گروه‌های بزرگ و سازمان‌یافته‌ی چند هزار نفری انجام می‌شد نمونه‌ای بی‌نظیر از مشارکت مردمی در طول تاریخ حیات سیستان بوده است.

ویژگی‌های طبیعی سیستان

دشت سیستان که در منتهی‌الیه مرز شرقی ایران و در دهانه‌ی رود هیرمند قرار دارد، از نظر شدت خشکی، کمبود منابع آبی و بادهای خشک و سوزان ۱۲۰ روزه، شرایط بسیار پیچیده و دشواری را داراست. در این منطقه آب‌های زیرزمینی به دلیل بافت ریز رسوبات آبرفتی تشکیل نمی‌شود و تنها منابع تأمین‌کننده آب آن، رودخانه‌های فصلی و اتفاقی و از همه مهم‌تر رود هیرمند است که بیشترین حجم آبدهی سالانه آن در ماه‌های اسفند تا خرداد است و نیمی از آب آن در رود سیستان (ایران) و نیمی دیگر در رود پریان (مشترک افغانستان) جریان می‌یابد. رود هیرمند هر سال میلیون‌ها تُن گِل‌ولای را از زمین‌های مسیر خود حمل و به دشت سیستان می‌رساند. از طرفی وزش بادهای ۱۲۰ روزه نیز مقادیر زیادی شن روان و ماسه را وارد بستر رودخانه و رودهای فرعی آن می‌کند.
با وجود این شرایط سخت طبیعی و مسائل سیاسی داخلی و برون مرزی و ۹۳۷ روستا (طبق مرکز آمار ایران سال ۱۳۸۵) که در مجموع ۲۲۴ هزار هکتار زمین کشاورزی دارند، زراعت عمده‌ترین منبع درآمد و معیشت منطقه سیستان‌ را در طول حیات اجتماعی و اقتصادی آن تشکیل می‌داده است. بنابراین مسئله تأمین آب و هدایت آن از گذشته‌های دور در منطقه دارای اهمیت ویژه‌ای بوده و برای سازگاری با شرایط سخت و دشوار محیطی، چاره‌ای جز شکل‌‌گیری سازمان‌های اجتماعی با مدیریت بومی در منطقه نبوده است.

نظام آبیاری منطقه

از آنجا که برای انتقال و استفاده‌ی آب هیرمند و شعبات آن در مزارع و باغات سیستان، صدها کیلومتر رود کوچک و بزرگ احداث شده است؛ بنابراین در گذشته نظام آبیاری‌ای به‌وجود آمد که سیستان را به چهار ناحیه تقسیم می‌کرد. در رأس هر ناحیه، خان (سردار) و بعد از آن سرآبیار و آبیاران (سالارها) قرار می‌گرفتند. در روستاها نیز گروه‌های کار خودیار در واحدهایی بنام پاگاو (بُنه) متمرکز می‌شدند.

در این پاگاوها که اعضای آن کشاورزان بودند (شش نفر) و در ابتدای هر سال زراعی انتخاب می‌شدند علاوه‌بر کار کشاورزی، تعمیر و لایروبی، زمین‌بندی و… نیز با آن‌ها بود. (هرچند سیستم پاگاو از سال ۱۳۱۱ در منطقه (اولین اصلاحات ارضی سیستان) دچار دگرگونی شده است ولی تا دهه ۵۰ در گوشه و کنار سیستان وجود داشته است.)
بنابراین کار هدایت آب به مزارع و نظارت بر امر توزیع آن توسط این نظام مدیریتی انجام می‌شد به‌نحوی‌که در خصوص رودهای اصلی یا شاه‌جوی‌ها، شورای سرآبیاران و در مورد جوی‌های مشترک چند دِه، شورای آبیاران برای تمام منطقه‌ی سیستان تصمیم‌ می‌گرفتند.
علاوه‌بر کار توزیع آب، در مواقعی از سال که سطح آب رودخانه پایین می‌آمد باید سدها یا بندهایی از شاخه‌های درخت گز ساخته می‌شد. هرچند خان‌ها دستور انجام کارها را می‌دادند ولی تمام وظایف سازماندهی به‌ عهده‌ی ارگان‌های پایین‌تر بود و اعضای پاگاوها به موازات ساختن و تعمیر بندها، گروه‌های بزرگ کاری (حَشَر) را نیز به‌منظور تعمیر و لایروبی رودها تشکیل می‌دادند.

blank
شبکه‌ی گسترده‌ی نظام آبیاری دشت سیستان

گروه‌های بزرگ کاری لایروبی در سیستم مدیریت سنتی (حَشَر)

بعد از برداشت محصول زراعی در اواخر تابستان (فصل بیکاری) مصادف با کاهش سطح آب هیرمند، کشاورزانی که روی پاگاوها کار می‌کردند برای برخورداری از حق برداشت آب در سال زراعی بعد، مجبور بودند دو تا سه ماه در امر لایروبی جوی‌ها و رودخانه‌ها و ترمیم خاکریزهای کنار آن‌ها مشارکت کنند.
بنابراین در موعد مقرر از تمام مناطق سیستان دست کم جمعیتی بالغ بر ۴۰۰۰ نفر به‌صورت مستمر در ساحل رودخانه جمع می‌شدند و اردوگاه بزرگی را به‌وجود می‌آوردند (با توجه به تعداد تقریبی پاگاوها (بالای ۸۰۰۰) و با در نظر گرفتن حضور دو نفر عضو پاگاو، افراد شرکت‌کننده در امر لایروبی تا ۱۶۰۰۰ نفر نیز قابل محاسبه است) و در این مدت علاوه‌بر لایروبی و مرمت دیواره‌های رودها و کانال‌های اصلی، رودهای درجه دو و سه هم لایروبی می‌شدند. مأمور نظارت براین کار و تعیین سهم آب هر روستا نیز با پاکارهای منطقه و تقسیم آب به‌وسیله آبیار محلی صورت می‌گرفت و بر مبنای هر شش نفر عضو پاگاو که به‌نوبت در لایروبی شرکت می‌کردند ۲۴ ساعت آب در هر دوره‌ی آبیاری به آن‌ها می‌رسید.
علاوه‌بر کار لایروبی، مهم‌ترین اتفاق سالانه در زندگی ساکنان سیستان، بازسازی و احداث سد سیستان یا بند کهک بوده است. رود هیرمند در فصول کم‌آبی قادر به سیراب کردن اراضی واقع در سمت چپ خود نبوده است بنابراین با فروکش کردن سیلاب‌های بهاری و پایین رفتن سطح آب در اواسط تابستان، سرداران و سرآبیاران با فراخوان کشاورزانِ پاگاوهای تمام روستاهای چهار بخش سیستان اقدام به ساخت سد و یا بندِ گزی (از شاخه‌های درختان گز) می‌کردند.
بندساز (بندباف) در رأس گروه بزرگی از کشاورزان (حدود ۴۰۰۰ نفر) چوب مورد نیاز برای ساختن سد را به محل احداث سد حمل می‌کردند و در ساحل رودخانه آماده کار می‌شدند. سپس بسته‌های محکمی از سرشاخه‌های گز درست می‌شد و بعد از آنکه تیرهای چوبی در ردیف‌های منظمی در بستر رودخانه کوبیده می‌شدند بسته‌های گز را در بین آن‌ها قرار می‌دادند. سد از دو طرف رود ساخته می‌شد. یک قسمت آن از ساحل رودخانه در طرف ایران و قسمت دیگر از ساحل رودخانه در طرف افغان شروع شده و دو قسمت در بین راه به هم می‌رسیدند.
چون بدنه سد فقط از بسته‌های گز تشکیل شده بود آب از لابه‌لای آن‌ها و از بدنه بند عبور می‌کرد و باعث کاهش نیروی وارد بر سد می‌شد. با این‌حال سطح آب بالا می‌آمد و در مسیر ایران و افغانستان جاری می‌شد.

blank
نمایی از گروه‌کاری حشر (برگرفته از مقاله‌ی دکتر مرتضی فرهادی باعنوان همنوایی فرهنگ یکپارچه با فناوری‌هایش)

حجم لایروبی

لایروبی‌های سیستان با توجه به جمعیت گروه کاری و میزان و حجم کاری که صورت می‌گرفته، کار خارق‌العاده‌ای بوده است و نمی‌توان نمونه آن را به‌راحتی در طول تاریخ و یا در دیگر مناطق ایران دید. اهمیت لایروبی در منطقه سیستان زمانی مشخص می‌شود که بدانیم دشت هموار سیستان دارای شیب بسیار ملایمی است و مسیر رودخانه به‌دلیل شرایط جغرافیایی طبیعی و رسوب‌گذاری‌های شدید هیرمند دائماً جابه‌جا می‌شده است. بنابراین مسئله لایروبی و شیب‌سنجی آن کار بسیار حیاتی و دقیقی بوده است به‌نحوی‌که بعد از لایروبی در هیچ نقطه‌ای از رودهای منطقه امکان تجمع آب وجود نداشت.
یکی از اصول اساسی ادامه حیات و حاصل‌خیزی و سرسبزی سیستان در گذشته درک و توجه آگاهان محلی به این‌گونه قوانین طبیعی و بهره بردن از فرصت‌های ایجادی بوده است. چیزی که امروزه به هیچ عنوان رعایت نمی‌شود.
در حال حاضر یکی از چالش‌های مهم اقتصادی روستایی سیستان، نابودی سالانه بخش وسیعی از زمین‌های کشاورزی در اثر بی‌آبی و تراکم رسوبات آبی و بادی و خارج شدن تدریجی کشاورزی از عرصه معیشت، در اثر عدم توانایی تأمین و هدایت صحیح آب توسط مدیریت‌های جدید روستایی است. استفاده نادرست از تکنولوژی‌های نو و عدم استفاده از دانش بومی و تجارب جامعه‌ی محلی، سبب بحرانی‌تر شدن وضعیت و در نتیجه بیکاری، کمبود درآمد، فقر و مهاجرت روستاییان گردیده است.

منبع

تصاویر از منبع بالا، مقاله‌ی همنوایی فرهنگ یکپارچه با فناوری‌هایش و خبرگزاری فارس برداشته شده است.