پلنگ شهمیرزاد

روایت زیستی

پلنگ پستانداری بزرگ‌ و خالدار از تیرهٔ گربه‌‌سانان است. این‌ گربه‌سان‌ بزرگ‌جثه‌ که‌ درنده‌ترین‌ عضو خانواده‌ است‌، در اقلیم‌های گرم‌، در نواحی‌ جغرافیایی‌ متنوعی‌ از آفریقا گرفته‌ تا آسیا، مشاهده‌ می‌شود. وزن پلنگ در حدود ۹۰-۵۰ کیلوگرم و طول آن در حدود ۲۱۰ سانتی‌متر و پهنای شانه‌‌هایش بین ۶۰-۷۰ سانتی‌متر است. پلنگ معمولاً به صورت منفرد زندگی می‌کند و دارای زیست شبانه است اما گاهی در روز هم فعالیت دارد. این گربه‌سان فصل تولیدمثل مشخصی ندارد اما پس از یک دوره‌ی سه ماهه‌ی بارداری، بین ۲ تا ۴ توله به دنیا می‌آورد. پلنگ‌ ایرانی‌ از بزرگ‌ترین‌ نژاد پلنگ‌های‌ دنیاست. در ایران‌ ظاهراً روزگاری‌ پلنگ‌‌های بسیاری می‌زیسته‌اند و در جاهای‌ مختلف‌ِ ایران‌ نام «پلنگ‌ تپه‌» وجود دارد. از آنجا که‌ پازن طعمهٔ مناسبی‌ برای‌ پلنگ‌ است‌، پراکندگی‌ پلنگ‌ و پازن‌ در ایران‌ تقریباً یکی ‌است ‌با این‌ تفاوت‌ که‌ پلنگ‌ در جنگل‌های‌ انبوه‌ نیز زندگی‌ می‌کند. از خصوصیات ظاهری پلنگ می‌توان به خال‌های درشت و توخالی و گل مانندش اشاره کرد.

روایت فرهنگی

پلنگ حیوانی منحصربه‌فرد از لحاظ قدرت، زیبایی و ابهت است و در ارتفاعات بلند کوهستانی زندگی می‌کند. همین بالا و دور از دسترس بودن آن باعث شده که انسان او را شکارگری مغرور بداند، تعبیری که باعث شده از قدیم داستان‌های مختلفی در میان مردم درباره‌ی پلنگ سینه به سینه نقل شود. نگاه مردم به پلنگ اغلب با ترس همراه است اما گاه دیده می‌شود در داستانها این ترس به دوستی و اعتماد با این حیوان تغییر می‌یابد که دلیل آن، خصلت محافظ بودن پلنگ و قدرت نگهبانی اوست. از آنجایی که خال‌های روی بدن پلنگ به چشم شباهت دارند، در بعضی مناطق به نگهبان بزرگ معروف شده است.
یکی از زیستگاه‌های پلنگ در ایران در منطقه‌‌های پرور و شهمیرزاد در استان سمنان است. داستان زیر برگردان فارسی از یکی از داستان‌های محلی به گویش شهمیرزادی است که در مقاله‌ی «پلنگ در باورهای اسطورهای منطقة سمنان» آمده است:
«شهمیرزاد قدیم‌ها اونقدر برف زیاد می‌اومد که برف توی کوچه با ارتفاع پشت بام برابر می‌شد. به خصوص که شب سرد بود و کوچه پس کوچه‌ها خیلی تاریک. در شهمیرزاد قصه‌گوهایی بودند مثل خاله خدیجه، خاله خیرالنساء و خاله گوهر که اینها خیلی معروف بودند. یک بار همین خاله گوهر که یکی از قصه‌گوها بود، یک اتفاقی برایش افتاد. وقتی که اون می‌خواست بره بیرون دید یک پلنگ داره نعره می‌کشه و در رو می‌کوبه. اومد چراغ دستی رو گذاشت جلوی در، دید آره پلنگه! پلنگ هم که میدونی چشمش خیلی پر نوره و مشخص می‌شه که پلنگه، درست مثل گربه و ببر که اگه دیده باشید. خاله گوهر متوجه شد که اون پلنگه دستش رو گذاشت توی جای کلید در. او هم چراغ دستی رو آورد جلوی در، دید که دست پلنگ ورم‌کرده و یک تیغ رفته توی دستش. رفت یک انبر برداشت و آورد و تیغ رو از دستش بیرون کشید و عفونت و چرك رو هم خارج کرد و دستش رو خوب و تمیز شست و دواگلی زد: حدود دو سه شب بعد دید که صدای در میاد، خاله گوهر ترسید با این حال گفت در رو باز می‌کنم و بازکرد، دید پلنگ براش شکار آورده و جلوی در گذاشته. ده پانزده روز دیگه دید که پلنگ دوباره براش شکار آورده. اون فهمید که این پلنگ وفاداریه و می‌تونه باهاش حرف بزنه. اون رو نوازش می‌کرد و بهش می‌گفت: پلنگ جون، دور چشم و سرت بگردم تو چقدر منو خجالت می‌دی این کارها چیه که می‌کنی من که توقع نداشتم این همه توی زحمت بیفتی.
از قرار بعد از مدتی خاله گوهر که شب یلدا رو می‌خواست بره پیش خاله حوا و اونجا براشون قصه‌گویی کنه، در رو که باز می‌کنه ناگهان می‌بینه که اون حیوون بزرگ (پلنگ) اونجا ایستاده! البته می‌دونست که پلنگ وفاداره و براش شکار آورده. ازش نترسید و این رو هم باور داشت که پلنگ گوشت زن رو نمی‌خوره. خیالش راحت بود. چراغ‌دستی رو برداشت و اومد بیرون و در رو بست و راه افتاد. دید پلنگ همین‌جور دنبالش داره میاد تا رسید به خونۀ خاله حوا. سه چهار ساعت اونجا مونده بود و قصه می‌گفت به اون‌ها، اما درباره‌ی پلنگ چیزی نگفت که اینجا است. بعد از اینکه کارش تموم شد اومد دید پلنگ همین‌طور اونجا نشسته و زمانی که داره می‌ره اونم دنبالش همین‌جور میاد. پلنگ اون رو جلو انداخت و ازش مراقبت کرد و خیالش راحت شد از اینکه حیوونای دیگه بهش آزار نرسوندند، بعد رفت. این هستش که ما شهمیرزادی‌ها می‌گیم: پلنگ هم جزء حیوونائیه که اگه دردش رو دوا بکنی یا یک کاری براش بکنی اون حتماً تلافی (جبران) می‌کنه.»

منابع

ایمانی خوشخو، ندا؛ اسماعیلی، عصمت؛ پلنگ در باورهای اسطورهای منطقهٔ سمنان بر اساس افسانه‌های عامیانهٔ منطقهٔ پرور و شهمیرزاد، فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی، پاییز ۹۶.

شما نیز می‌توانید در این فعالیت مشارکت داشته باشید و روایت‌های فرهنگی محلی‌تان را به صورت عکس،‌ فایل صوتی، متنی یا فیلم ارسال کنید تا در کنار دیگر موارد قرار بگیرد.



روایت فرهنگی

حداکثر اندازه فایل: 4 MB.
حداکثر اندازه فایل: 4 MB.
حداکثر اندازه فایل: 4 MB.
انواع فایل های مجاز : doc, docx, حداکثر اندازه فایل: 4 MB.